you are my life

اینو واست نوشتم تا بدونی چقد دوست دارم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در جمعه 8 دی 1398برچسب:,ساعت 18:40 توسط دریاf|

ببخشید خیلی وقته نیومدم.خیلی درس داشتم.منو ریحانه رابطمون خیلییییییییییییییییییییییی خوب شده و خیلی بابت این مسئله خوشحالم.اخه حتی فکرشم نمیکردم اینقد رابطمون خوب بشه.رابطه ی خانوادهامونم داره یواش یواش بهتر میشه.خدایا شکرت.ممنون که منو عشقمو پیش هم گذاشتی از همه ی شما بچه ها که واسم دعا کردین ممنونم امیدوارم هر چی از خدا میخواین بهتون بده.خیلی خوشحالم.پیش همیم.خدایااااااااااااااااااااا ممنونتم

                                       

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت 13:44 توسط دریاf|

سلام به همه ی گلای خودم.ببخشید خیلی وقته نبودم.ممنون که اینهمه نظر دادید.نتونستم به همتون سر بزنم و نظر بدم ولی وقتی زمانی داشتم حتما میام.امیدوارم ناراحت نشید.بازم معذرت میخوام خیلی وقته نبودم.ولی قول میدم بعد ازاتمام درسا هر روز بیام.واسم دعا کنید مشکلاتم حل بشه.دوستون دارم.بای

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:5 توسط دریاf|

سلام همه ی دوستان بچه ها پدر ریحانه میخواد عشقمو از مدرسه ببره چون داره افسرده میشه تورو خدا دعا کنید واسم من بدون اون نمیتونم بخدا اگه بفهمم میره چاقو رو بر میدارم میزنم تو قلبم تا بمیرم چرا همه میخوان مارو جدا کنن...توروخدا واسم دعا کنید.التماستون میکنم حالم خیلی خرابه.....

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:35 توسط دریاf|

سلام همگی دوستان گلم این روزا بدترین روزای عمرمه.تمام این مدت سر کار ود بچه ها خود ریحانه بهم گفت خودش گفت اگه اوردمت تو این مدرسه میخواستم تلافی رو سرت در بیارم. فکر کنید حالم الان دیگه چطوره.بدبخت تر از من ندیدی ها؟حالم داره ازش بهم میخوره امیدوارم امشب خدا جونمو بگیره از این دنیا ی کثیف و ادمای کثیف راحت بشم.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت 12:29 توسط دریاf|

سلام فردا امتحان ادبیات دارم امتحان قبلیم شیمی بود افتضاح دادم افتضاح به معنای کامل.هر کس این مطلب رو میخونه واسم جواب این سوال رو بده میخوام بدونم اخه کسی که کسی دیگه را دوست داره حاظره ناراحتیشو ببینه؟حاظره دلشو بشکنه؟حاظره اذیتش کنه؟ممنون میشم بهم بگید.ممنون میشم.اخه ..............هیچی  بیخیال فقط جوابشو بادلیل میخوام.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,ساعت 12:48 توسط دریاf|

بازم سلام.فردا امتحان نوبت اول دینی دارم تو یک روزی که ندیدمش اگه بدونید چقد دلم واسش تنگ شده.دوست دارم زنگش بزنم اما میترسم گوشی دستش نباشه.دلم واسه صدای ارام بخشش تنگ شد واسه نگاه مهربونش واسه دستای گرمش تنگ شده.دوست دارم فردا که میبینمش بپرم تو بغلش اما نمیشه......دلم واسش تنگ شده خدا کاشکی این فاصله ها کم میشد از این فاصله هایی که بین منو ریحانه است بدم میاد.ولی بااینهمه فاصله دوست دارم.واسم دعا کنید فردای خوبی باهاش داشته باشم.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در جمعه 8 دی 1391برچسب:,ساعت 18:2 توسط دریاf|

 

امشب تولد اجیمه امامن ناراحت ویه گوشه اتاق نشستم الکی سرمو کردم توکتاب و اهنگ گوش میدم وگریه میکنم.دلم گرفته گفتم بیام دردودلمامو اینجا بنویسم.چون هیچکس نیس به حرفام گوش بده.امروز ریحانه بهم میگه تو منو دوسم نداری میگه تمام کارایی که انجام میدی اینو ثابت کرده بهم میگه تغییر کردی.من تغییر نکردم فقط دیگه نمیتونم علاقمو بروز بدم واقعا نمیتونم نمیدونم چرا .خداااااااااااااااااااااااا بهش بگو دوسش دارم.بگو اندازه ی همون عشق قدیمی که بهش داشتم عاشقشم بهش بگو بازم حاظرم بخاطرش خودکشی کنم بهش بگو حاظرم بخاطرش شب تا صبح گریه کنم.اما دیگه نمیتونم وقتی کنارمه اینکارهارو انجام بدم بخدا نمیدونم شایدم میدونم.نمیدونم.دارم دیونه میشم.دلم واسه پارسال تنگ شده واسه اون لحظه هایی که تو بغلش اروم میگرفتم وقتی گریه میکردم نازم میکرد وقتی تنها بودم باهام بود بااینکه نمیخواست.دلم واسه همه ی لحظه های با اون بودن تنگ شده حتی اون لحظه هایی که گریمو در میاورد.دلتنگم خداااااااااااااااا.........دلم واسش تنگ شده خدا........دلم واسه خودم تنگ شده.....دلم واسه قلب شکستم تنگ شده...........کاشکی پیشم بود محکم بغلش میکردم و چشمام رو میبستم شاید ایطور اروم میشدم.

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت 21:20 توسط دریاf|

سلام همگی هنوز باهم اشتی نکردیم تازه دوستیمون بد تر شده که بهتر نشده دارم به این فکر میکنم که دیگه همه چی رو تموم کنم دیگه به حد جنون رسیدم از یک طرف میگه دوسم داره از یه طرف این طور اذیتم میکنه به این میگن دوست داشتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دلم بد جور گرفته بخدا اون قد که نفس کشیدن واسم سخت شده.خدایاااااااااااااااااااااااااا جونمو بگیر

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,ساعت 17:56 توسط دریاf|

تحمل کردن قشنگه
اگه قرار باشه یه روزی به تو برسم
انتظار آسونه
اگر قرار باشه دوباره تو رو ببینم
زندگی شیرینه
اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگیرم
مشکلات حل میشه
اگه قرار باشه روزی به پات بمیرم
اشکهام به لبخند تبدیل میشه
اگه یه بار ببوسمت
و لبخندهام دوباره به اشک
فقط اگه ببینم خیال رفتن داری
اما بدون دوستت دارم
از پشت این همه فاصله
از پشت این همه حرف
دوستت دارم تا بی نهایت عشقم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 23:2 توسط دریاf|

سلام امروز تومدرسه باز با ریحانه دعوام شد.بهتر بگم هم اون از من هم من از اون ناراحت شدم.اخه من گرفتم عاطفه را بوسیدم اونم فکرکنم اونم از لج بود که اون کارو انجام داد فاطمه رو بغل کرد اونم نه بغل همیشگی که ساده باشه...تونماز خونه بودیم مدیر فیلم گذاشته بود همین سومین جشنواره عمار را میدیدیم بغض گلومو گرفته بود میخواستم گریه کنم اما گفتم بزن به بیخیالی چون میدونستم اگه گریه کنم بیشتر اذیت میشد.اینقد ناراحت شدم اومدم خونه چون میدونستم اگه بهش فکر کنم شروع به گریه میکنم گرفتم خوابیدم تا الان.دوست دارم بدونم الان داره چیکار میکنه؟اونم ناراحته یا زده به بیخیالی؟بعضی موقع ها میگم چی می شد منم مثه خدا از دل اونا خبر داشتم.چه خوب میشد.کاشکی اونم حال منو داشته باشه.خدایا بهش بگو خیلی دوسش دارم.

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 22:24 توسط دریاf|

اهنگی که واسه وبلاگ گذاشتم اهنگیه که از اون با ریحانه از عید پارسال کلی خاطره دارم.قرار بود تمام عید را بره مسافرت و من اونو تا15روز نمیدیدم وقتی برای خداحافظی اومده بود من این اهنگو گذاشتم و گریه میکردم.امیدوارم خوشتون بیاد.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت 17:55 توسط دریاf|

ساعت ۳ بود که صدای تلفن پسری رو از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردی؟؟؟ مادر گفت:۲۲ سال قبل همین موقه شب تو منو از خواب بیدار کردی فقط می خواستم بهت بگم تولدت مبارک پسرم ... پسر از اینکه دل مادرش رو شکسته بود ته صبح خوابش نبرد...صبح سراغ مادرش رفت وقتی وارد خانه شد مادرشو پشت میز تلفن با یه شمع نیم سوخته دید ...ولی مادر دیگه در این دنیا نبود ... دل هیچ کس رو نشکن.                                                                                                                                            برای خرید عشق هر کس هرچی داشت آورد . دیوانه هیچ نداشت گریست گمان کردن چون هیچ ندارد میگرید اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است.

www.parsnaz.ir  عکس های غمگین از لحظات تنهایی

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در 30 آذر 1391برچسب:,ساعت 10:59 توسط |

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:44 توسط دریاf|

امروز تو مدرسه خیلی بد بود یه کوچولو فکر کنم مونده بود که دوباره از دستش بدم یه دفترچه صورتی هستش که حرفایی که میخوام بهش بزنم اما نمیتونم رو اونجا مینویسم.خلاصه اخر زنگ نزدیک بود اشکام در بیاد یعنی در اومد ولی جلو خودمو گرفتم چون میدونستم ممکنه بدتر بشه و اینکه من گریه کنم بدش میاد.وقتی زنگ خورد باهم حرف زد حالا این به چه معنی بود نمیدونم .اجیشم دیدم امروز اینقد ترسیدم خیلی بد نگاه میکنه.خلاصه امروز مدرسه واسم شده بود جهنم.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 17:53 توسط دریاf|

امروز منو ریحانه دعوامون شده اعصاب بد ور خورده فردا هم امتحان شیمی داریم اصلا نمیتونم بخونم. دلیلشم خیلی مسخره بود.بازم بهم گفت دروغگو دوست داشتم وقتی اینو بهم میگفت بزنم بکشمش ولی حیف که نمیشه اخه اگه اون بمیره منم میمیرم خوولی بدم میاد ایطور باهام رفتار میکنه اونم واسه چیزی که میخواستم بهش بگم.دلمو شکوند با حرفاش.یعنی خیلی از حرفاش قلبمو شکونده با اینکه دوسش دارم اما انگار اون منو دوس نداره..........بعضی موقع ها میگم اصن بیخیال واسه چی خودمو اذیت کنم برم همون رشته قبلیم اما فکرشو که میکنم نمیتونم ازش جدا بشم.دوریه اون دیونم میکنهخدا میدونه فردا بخواد چه بلایی سرم بیاره برای مبارزه باید اماده بشمواسم دعا کنید.ولی اگه دیدم زیادی داره پورو بازی در میاره منم جوابشو میدم و عشق و عاشقی را میزارم کنار.چون دیگه به سر حد جنون رسیدم

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:1 توسط دریاf|

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:11 توسط دریاf|

يك بار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود، ازش پرسيد

 

 

چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟

 

 

دليلشو نميدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

 

 

تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داري؟

 

 

چطور ميتوني بگي عاشقمي؟

 

 


من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت كنم

 

 


ثابت كني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي

 

 


باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،

 

 

صدات گرم و خواستنيه،

 

 

هميشه بهم اهميت ميدي،

 

 

دوست داشتني هستي،

 

 

با ملاحظه هستي،

 

 

بخاطر لبخندت،

 

 

دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد

 

 

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكي كرد و به حالت كما رفت

 

 

پسر نامه اي رو كنارش گذاشت با اين مضمون

 

 


عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا كه نميتوني حرف بزني، ميتوني؟

 

 

نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم

 

 

گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نميتوني برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم

 

 

گفتم واسه لبخندات، براي حركاتت عاشقتم
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حركت كني پس منم نميتونم عاشقت باشم

 

 


اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره

 

 

عشق دليل ميخواد؟

 

 

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:58 توسط دریاf|


هنوز وقتی بارون میاد دلم عشق تو رو میخواد

میگم به هر قطره بارون که به دیدنم بیان

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد

دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه

آخه عشق یک عاشق با ندیدن کم نمیشه

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

پری بودی و با ما ناز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی



 

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:41 توسط دریاf|

یه اتاقی باشه گرمه گرم..روشنه روشن..
تو باشی منم باشم..
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید..
تو منو بغلم کنی که نترسم..که سردم نشه..که نلرزم..
اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار..پاهاتم دراز کردی..
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم..
با پاهات محکم منو گرفتی ..دو تا دستتم دورم حلقه کردی..
بهت می گم چشماتو می بندی؟
میگی اره بعد چشماتو می بندی ...
بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..
یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی شن..
می دونی؟
می خوام رگ بزنم..رگ خودمو..مچ دست چپمو..یه حرکت سریع..
یه ضربه عمیق..بلدی که؟
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..تو چشماتو بستی ..نمیدونی



من تیغ رو از جیبم در میارم..نمی بینی که سریع می برم..نمی بینی
خون فواره می زنه..رو سنگای سفید..نمی بینی که دستم می سوزه
و لبم رو گاز می گیرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی..

تو داری قصه می گی..
من شلوارک پامه..دستمو می ذارم رو زانوم..خون میاد از دستم میریزه
رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا..قشنگه مسیر حرکتش..
حیف که چشمات بسته است و نمی تونی ببینی..
تو بغلم کردی..می بینی که سرد شدم..محکم تر بغلم میکنی که گرم بشم..
می بینی نا منظم نفس می کشم..تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت.
می بینی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر میشم..
می بینی دیگه نفس نمی کشم..
چشماتو باز میکنی می بینی من مردم..
می دونی ؟ من می ترسیدم خودمو بکشم از سرد شدن ..از تنهایی مردن..

از خون دیدن..وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم..
مردن خوب بود ارومه اروم...
گریه نکن دیگه..من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم

خوشگل شدیاااا

بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی..

گریه نکن دیگه خب؟ دلم می شکنه..

دل روح نازکه.. نشکونش خب؟؟

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,ساعت 15:24 توسط دریاf|



      قالب ساز آنلاین